
دل را ز شرار عشق سوزاند علی (ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی (ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی (ع)
*** آجـــرک الله یـــــا مـهـدی جـــــان ***
دسته بندی : امیرالمومنین(ع) , شعر و جملات زیبا , ,
برچسب ها :
![]() |
هیئت مکتب آل حیدر(ع)
به وبلاگ هیئت مکتب آل حیدر(ع) خوش آمدید
|
دل را ز شرار عشق سوزاند علی (ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی (ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی (ع)
*** آجـــرک الله یـــــا مـهـدی جـــــان ***
اين زندگي سر ميآيد ؛ شما همه سال قبل چنين روزي بوديد ، امسال هم همين روز هستيد ، اين سال كه گذشت ، براي شما چه ماند ؟ هيچ ؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا ! مگر عمر من و تو چند ورق دارد ؟ يك ورق آن اين جور برگشت ، چند ورق ديگر هم همين جور برميگردد ! و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضي الأمر ! حسرت ، هنگام جان دادن است كه اي كاش! ميتوانستم يك قدم در راه اميرالمؤمنين بردارم و برنداشتم ؛ ميتوانستم يك عَلَم برپا كنم و نكردم ؛ اين حسرت چه وقت است ؟ اجتمعت عليهم سكرة الموت وحسرة الفوت ! دو چيز هنگام جان دادن فشار ميآورد : اول حسرت فوت ، دوم سكرات موت ؛ آن وقت جدايي از همه ـ كه احدي به داد نميرسد ـ كيست ( كه به داد ميرسد ) ؟ يا حار همدان ! من يمت يرني . . . هر كس كه بميرد ، هنگام جان دادن ، علي ( عليه السلام ) را ميبيند ؛ بعد كه او را ديدي...
ای تیغ نجات بخش حیدر بودی
از تیر زبان خلق بهتر بودی
هرچند شکافتی سرم را الحق
صد مرتبه مهربانتر از در بودی
گرچه ابن ملجمی پیدا شد وتیغی کشید
لحظه مرگ علی، بین در و دیوار بود...
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید